بلقیس سلیمانی٬ نویسنده ایرانی:
«… من از اوایل دهه هفتاد شمسی با ادبیات تاجیکستان نیز به دلیل شغلم در شورای گسترش زبان فارسی کم و بیش آشنا بودم اما به جرات میتوانم بگویم رمان «زنی که با مجسمه ها راه میرفت» نوشته شهزاده سمرقندی، اولین رمان مهمی است که به خط فارسی از نویسندگان تاجیکستان خواندهام…»
زنی که با مجسمه ها راه میرفت
“
“کن فیکون”
بعضی اهل تحقیق انزوای زبان فارسی را یکی از دلایل جهانی نشدن رمان و داستان فارسی میدانند. تا آنجا که من میدانم زبان فارسی علاوه بر ایران در دو کشور افغانستان و تاجیکستان هم زبان رسمی است. سالهاست ادبیات داستانی افغانستان را دنبال میکنم. الحق و الانصاف نویسندگان افغانستانی با وجود جنگ و دیگر مصائب داخلی و مهاجرت بی وقفه،آثاری یگانه خلق کرده اند. من از اوایل دهه هفتاد شمسی با ادبیات تاجیکستان نیز به دلیل شغلم در شورای گسترش زبان فارسی کم و بیش آشنا بودم اما به جرات میتوانم بگویم رمان “زنی که با مجسمه ها راه میرفت” نوشته شهزاده سمرقندی، اولین رمان مهمی است که به خط فارسی از نویسندگان تاجیکستان خوانده ام. چنانکه میدانیم خط این خطه سیریلیک است و همین امر باعث و بانی مشکلاتی در استفاده دیگر فارسی زبانان از تولیدات ادبی نویسندگان و شاعران این کشور شده است.
به نظر میرسد عده قلیلی از ادیبان و نویسندگان این دیار بعد از استقلال این کشور سودای نوشتن به خط فارسی را داشته و دارند که این امر کمک کرده و میکند که گونه های مختلف زبان فارسی به یکدیگر بپیوندند و به غنای زبان فارسی بیفزایند و تعداد کاربران زبان فارسی را زیادتر کرده و از انزوای این زبان کهن و مولد بکاهند.
رمان شهزاده سمرقندی خوشبختانه قبل از اینکه در هلند_ محل اقامت نویسنده _یا هر کشور دیگری چاپ شود به همت انتشارات خردگان در ایران چاپ شده است. من این فعل را به فال نیک میگیرم و امید دارم این اثر در ایران به عنوان مهد زبان و ادب فارسی ، دیده و خوانده شود.
البته در همین آغاز بگویم خواندن این اثر چندان هم برای خواننده ایرانی راحت و سهل نیست. علت ان هم فاصله ای است که نوشتار فارسی ایرانی با فارسی تاجیکی دارد. ما این فاصله و مشکل را با نوشته های فارسی دری یا افغانستانی نداریم یا کم داریم. همسایگی و آمد وشد نویسندگان افغانستان به ایران و چاپ آثار بسیاری از نویسندگان این کشور در ایران سبب این نزدیکی شده است. در حالی که در تاجیکستان نوشتن به خط سیریلیک در این هفتاد هشتاد سال سبب عدم تحول و روز آمدی خط فارسی در این منطقه شده است. تو گویی نویسنده ای که سالهاست به سیریلیک میخواند و مینویسد ، نوشتن به خط فارسی برایش ترجمه از یک خط به خط دیگر است. به همین دلیل خواننده ایرانی وقتی رمانی از نوع رمان خانم سمرقندی را میخواند گاه با دست اندازها و گرفتگی هایی در نوشتار روبرو میشود که برای او که عادت به خواندن این نوع نوشته ها ندارد، سرعت او را در کنش خواندن کم می کند. اما یادمان باشد همه ی اینها میتوانند امکانات و ظرایفی باشند که یک گونه زبان فارسی میتواند به گونه دیگر پیشنهاد بدهد. ارتباط همه سویه گونه های تاجیکی، دری و ایرانی زبان فارسی میتوانند تنه و شاخ و برگ و میوه این زبان پر زاد و ولد فرهنگی را قطورتر و پر بارتر کند.
اما اگر میخواهید رمانی امروزی با نیم نگاهی به رمان پست مدرنیستی بخوانید پیشنهاد میکنم رمان خانم سمرقندی را بخوانید. موضوع این رمان در باره خود کنش نوشتن، چگونگی خلق یک اثر ادبی، رابطه قدرت با کلمات و با نویسندگان است.
اگر میخواهید یک نولای فمنیستی بخوانید که در پرده به رابطه دو زن پرداخته و جمع خواهرانه را بر رابطه مرد و زن ترجیح داده ، این رمان کم حجم را بخوانید.
اگر میخواهید بدانید ان سوتر از ایران پر از کشمکشهای سیاسی و انبوه رمانهای سیاسی،در جغرافیای فرهنگی مشترک دیگری مثل تاجیکستان رابطه اهل سیاست با اهل فرهنگ چگونه است، این اثر را بخوانید.
و اگر سودای یکی شدن با هم تبارانمان را فارغ از مرزهای سیاسی دارید رمان خانم سمرقندی را بخوانید و او را و اثرش را در آغوش بکشید وبه این دختر “سامانی” خوش آمد بگویید.