تا دو هفته نیستم

می روم 
در آغوش جنگلای وحشی  پنهان  شوم
می روم 
در پای سبز زندگانی تکیه می دهم بی پروا
می روم
تابه دستان کوچک کودکی ده ساله گریه کنم زار-زار
می روم
با لهجه بادهای ره گزر آشنا شوم
می روم
همسان رودخانه ها خوانا شوم.

 

7 پاسخ

  1. غربت غمناک دستهایت ر ا، به دستهای مشتاقم بسپار،
    که دیریست چشم به راهِ آمدنت ، نگاهم به جاده های غبارآلود خشکیده است
    از نگاه امید ناکت بگو،که در کنج دلتنگ قفس،آن سوی میله ها را غریبانه می نگریستی،
    و از آسمانی بگو، که در فراق دو بال اوج پروازت ، عاشقانه ، تنها بود
    آسمان خلاء یک پرواز بی پروا،
    و من بی تو فصل های دلتنگی را می گذرانم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *