магруру зебо

8 پاسخ

  1. پان ایرانیسم اندیشه ای است که خواهان یگانگی همه ی تیره های ایرانی است .این یگانگی را به دو گونه زیر می توان تعریف کرد :
    1- یگانگی سیاسی
    یعنی یکی شدن جغرافیایی و سرزمینی مناطق ایرانی نشین به گونه ای که تحت یک حکومت یگانه زندگانی کنند .
    2- یگانگی فرهنگی
    یعنی بدون یکی شدن جغرافیای و سرزمینی مناطق ایرانی نشین . زمینه تشدید عوامل پیوند این تیره ها فراهم آید .
    اما پیش از آنکه یکی از این دو گزینه بالا را انتخاب کنیم باید ساختار موجود در ایران را و تیره ای ایرانی و شرایط جهانی را تبیین کنیم و ببنیم از نامهایی چون ایران . تیره های ایرانی و شرایط جهانی چه برداشتی را اراده می کنیم. بطور کلی منظور از ایران سرزمینی است که تیره های ایرانی تبار در گذر تاریخ در آن با هم زندگی کرده اند و در غم و شادی هم شریک بوده اند.
    پرسش:
    آیا تیره های ایرانی دارای نژاد . دین و زبان مشترک بوده اند ؟ پاسخ این پرسش (( نه)) است .
    تیره های ایرانی . نژاد مشترک نداشته اند . اقوام و تیره هایی که درگذر تاریخ در ایران زمین زیسته اند نژاد یکسان نداشته اند. از دیدگاه پان ایرانیستها پرداختن به مسائل نژادی بی اهمیت و غیر لازم و چه بسا ناقض غرض است. تیره نژادی گوناگون در آغاز دارای دین مشترک نبوده اند این تیره ها به شواهد تاریخی دارای دین هاو مذاهب گوناگون بوده اند . چه بسا در دوره پس از اسلام نیز آن دسته از ایرانیان که به اسلام روی آوردند یکسره سنی یا شیعه نبوده اند . از دید پان ایرانیست ها پافشاری بر عامل دین و مذهب به نام خواست حکومتی سبب پراکنش و جدایی مردم ایران و بنابراین مخالف یکپارچگی طبیعی تیره های ایرانی است. تیره های ایرانی هرگز دارای زبان مشترک گفتاری نیز نبوده اند . در دوران یک هزار ساله اخیر گر چه بیشتر تیره ها ایرانی به زبان پارسی و گویش های گفتگو می کرده اند دیگر زبن های ایرانی مانند کردی . بلوچی وآذری و زبان های ترکی و عربی نیز در ین برخی از تیره های ایرانی رایج بوده است .اما زبان نوشتاری چنین وضعی نداشته است و در دورانی که هیچ یک از ابزارهای پیشرفته ارتباط گروهی نبوده زبان مشترک تیره ای ایرانی . پارسی و در کنار آن برخی دوره ها در میان معدودی از اقشار ایرانی زبان عربی هم تنها به گونه زبان دینی معمول بوده است .
    اما به رغم اختلاط نژادی . دینی و زبانی تیره های ایرانی قرن ها و بلکه هزارها سال در کنار هم زیسته و به بیان رساتر در هم ذوب شده اند . وجه مشترک آنها علاوه بر سرزمین مشترک فرهنگ مشترک است0فرهنگی که برآمده از خرده فرهنگهای تیره های گوناگون است . عشق به ملت ایران و تیره های گوناگون آن قابل تجزیه نیست .نمی توان مردم بلوچستان را دوست داشت و با زبان و فرهنگ آن ها دشمنی کرد . نمی توان از آذربایجان سخن گفت و با زبان و موسیقی رایج در دیار بی مهری نمود . نمی توان عرب های جنوب و ترکمن های شمال را ایراین خواند و زبان و فرهنگ بومی آنان را پاس نداشت .شرط پاسداشت و بالندگی فرهنگ مشترک ملت ایران نگهبانی و پاسداری از خرده فرهنگهای همه ی تیره های ایرانی است.زبان نوشتاری همه ی این تیره ها تا هنگامی که بتوانند به گونه طبیعی توانا یی ها خود را نگه دارند زبان پارسی است . پاسداری از این زبان به نام زبان رسمی و سراسری کشور ایران گامی است در راه پاسداشت فرهنگ مشترک ایرانیان. پاسداری از این زبان پارسی هرگز به معنای قلع و قمع زبان ها و گویش های گفتاری تیره های ایرانی نیست. تیره های گوناگون ایرانی باید بتوانند به زبان مادری خود بگویند و بنویسند. حق ترویج زبان های محلی و نگهداری از میراث مکتوب و شفاهی آن زبان ها در کنار پاسداری از گسترش زبان رسمی کشور حقی است که پان ایرانیست ها از دل و جان پذیرا . خواهان و پشتیبان آن هستند .
    فرهنگ ایران علاوه بر محوریت میراث مکتوب فارسی ( که هرگز در اختیار وویزه هیچ یک از تیره های ایرانی در هیچ دوره تاریخی نبوده است)
    و علاوه بر آزادی دیگر زبان ها ویژگی ممتاز دیگری نیز دارد که آن رواداری نسبت به ادیان و مذاهب گوناگون است . هیچ از تیره های ایرانی به زور زبان و آیین خود را به خطه ای دیگر گسترش نداده است . رویداهای تلخی که بویژه در دوران قاجار روی داده بیشتر خواست و فرمان حکومتی بوده است و چون با روح فرهنگ ایرانی ناهماهنگ بوده راه به جایی نبرده و موجب نکوهش شدید جان های آزاده شد:
    جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
    اما ساختار کنونی ایران . تیره های ایرانی و شرایط جهانی چیست؟ و چه نقشی در انتخاب گزینه های دو گانه آغاز این نوشتار دارند؟
    هم اکنون بخش های از تیرهای ایرانی در بیرون از قلمرو حاکمیت کنونی ایران زندگانی می کنند.دست رویدادها . بی کفایتی حکومت های مرکزی ایران و خواست های قدرت های استعماری بخش هایی از سرزمین ایرانیان و تیره های ایرانی را از پیکره ما جدا کرده است .در چهار سوی جغرافیایی ایران کنونی در افغانستان در تاجیکستان در بلوچستان پاکستان در بحرین در قفقاز و در عراق تیره های ایرانی زندگی می کنند . آیا یکی شدن حکومت های محلی این تیره ها و سرزمین ها در حکومت مرکری ایران شدنی است و بفرض که عملی شد آیا نیاز است ؟ از دیدگاه حزب باز هم پاسخ (( نه)) است . این کار در شرایط کنونی جهان نه شدنی است و نه لازم. یکپارچگی دوباره این تیره ها با دیگر تیره های ایرانی مشروط به فراهم شدن زمینه و مقدماتی است که ارداه ی سیاسی اکثریت مردم آن نواحی و آمادگی اکثریت مردم سرزمین مادر شرط اصلی آن به شمار می رود بنابراین بهره گیری از زور در یکپارچه کردن سرزمین های تجزیه شده امری ناپسند که با جوهر فرهنگ ایرانی یعنی تساهل و رواداری . مغایرت دارد.از سوی دیگر مجموعه شرایط جهانی باید آمادگی پذیرش و هضم این یکپارچگی را داشته باشد . از جمله دلایل غیر عملی بودن یکی شدن ناگهانی سرزمین های ایرانی نشین آماده نبودن زمینه و شرایط جهانی است و از جمله دلایل غیر لازم بودن این کار هرچند به شرط پیدا شدن آمادگی جهانی. آماده نبودن شرایط درونی است که چنان کاری را به عملی پر هزینه و زیان آور مبدل می کند.
    از این روی و با نگرش در نکات گفته شده منظور پان ایرانیست ها از پان ایرانیسم در شرایط کنونی یعنی یگانگی فرهنگی اقوام و تیره های ایرانی و از دید سیاسی پاسداری از حقوق انسانی آنان بر بنیاد بایدها و خواست هاو قوانین بین المللی است.
    چگونگی پیوند تیره های ایرانی
    پس از اشاره به این که می توان بر بنیاد یکی از دو گونه تعریف پان ایرانیسم که یگانگی فرهنگی بدون یکی شدن جغرافیایی و سرزمینی می باشد می توان با نگرش به شرایط کنونی زمینه تشدید عوامل پیوند تیره های ایرانی خارج ازمرزهای سرزمین مادر ( ایران کنونی) را فراهم آورد :
    هرگونه رابطه حکومت برگزیده ملت ایران با تیره های برون مرزی استوار بر پیش پنداشته های زیر است :

  2. پاس داشتن حکومت برگزیده ی آنها
    2-پرهیز از هر گونه خودسری و دست اندازی در امور درونی آنها
    3-رویکرد از دیدگاه های برابر
    پیوند فرهنگی گرچه زاینده و پیوند آفرین است اما تابع مناسبات و روابط اجتماعی است مانند : دادوستد های بازگانی و پیوندهای سیاسی . اقتصادی
    اجتماعی و حتی نظامی سنجیده . سبب تقویت پیوندهای فرهنگی و تضعیف آنها سبب زوال و از هم گسیختگی پیوندها و وابستگی های فرهنگی خواهد شد نا گفته پیداست که گرچه این مناسبات باید دراولویت سیاست خارجی ایران قرار بگیرند اما نمی توان چند و چون این مناسبات و مراودات را در حکم کلی و فراگیر بررسی کرد .به بیان دیگر در هر مورد باید خواست ها و شرایط را در نظر گرفت به گونه ای که:
    نخست رویکردها و روش ها تابع راهبردها باشد
    دوم – هزینه ها خردمندانه و طبیعی باشد :
    در این نوشتار کوتاه برای نمونه به بررسی سه بخش از سرزمین های ایرانی تبار. که و هم میهنان فرهنگی و تاریخی ما هستند می پردازیم.
    تاجیکستان
    تاجیکستان مستقل یکی از پدیده ها و پی آمدهای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه اخیر است.همبستگی دیرین نیاخاکی و فرهنگی ما با تاجیک ها و سرزمین آنها در نبود روابط سیاسی و اقتصادی و استمرار حاکمیت ضد ایرانی و زور مندانه روس ها در آسیای میانه رو به زوال بود اما دگرگونی اخیر فرصت تجدید آن پیوندها را زنده کرد.سنگ بنای زنده کردن همبستگی تاجیکان با دیگر تیره های ایرانی اولویت دادن به مراودات و همکاری های سیاسی .پژوهشی و آموزشی با آن کشور است ( در مقایسه بادیگر کشورهای آسیای میانه).گذشته از دادوستدهاو روابط پیش گفته راه کارهای زیرمی تواند
    در گسترش هم سویی فرهنگی ما با تاجیک ها کار ساز باشد:
    1- گشایش کانون های فرهنگی در تاجیکستان .برای آسان سازی مبادلات فرهنگی در همه حوزه های هنر و فرهنگ.
    2-پدید آوری خانه تاجیکستان در ایران برای آشنایی بیشتر با دیگر تیره های ایرانی با آفریده های هنری و فرهنگی تاجیکان.
    3-دادن کمک های آموزشی در رشته های مورد نیاز تاجیک ها در دانشگاه ها و مدرسه های عالی ایران.
    4-پدید آوری دانشگاه و ستادهای آموزشی ایرانی در آن کشور.
    5-تجهیز کتابخانه های همگانی و اختصاصی تاجیکستان به کتابهای چاپ ایران.
    6-یاوری به دولت تاجیکستان در گسترش نوشتاری فارسی
    7-آسان سازی گردشگری بین دو کشور و راه اندازی کاروان های گردشگری برای هر دو کشور
    8-اختصاص برنامه های رادیو و تلویزیونی به گویش تاجیکی و …..
    افغانستان
    پس از یک رشته رویدادهای تلخ و دردناک مردم افغانستان بار دیگر توان زندگی و بازیابی هویت خویش را بدست است.بنابراین بویژه در این برهه تجدید همبستگی های فرهنگی ما با آن کشور در گرو برپایی و تقویت انواع مراودات سیاسی ااجتماعی و اقتصادی و نظامی است . همکاری گسترده در پدیدآوری زیر ساخت های گسترش سیاسی و اقتصادی و اجتماعی افغانستان یکی از بارزترین محورهای گسترش پیوندهای فرهنگی با آن کشور است. در این مورد نیز باید از هر گونه ورود به مباحث و مناسبات فرقه ای که انگیزه چندگانگی و دوری بین مردم آن کشور میشود پرهیز کرد .ما باید همه مردم افغانستان چه پشتون ها . چه مردم هزاره و چه تاجیک ها را یگانه و نیرومند بخواهیم و باید در این راه از جان و دل بکوشیم و از همکاری با دولت برگزیده مردم آن کشور چشم پوشی نکنیم.
    راهکارهای گفته شده در پیوندهای تاجیکستان در افغانستان نیز به تناسب شرایط می تواند کارساز و سودمند باشد.
    کردستان
    در بین تیره های ایرانی شاید هیچ تیره ای نگون بخت تر از کردهای آنسوی مرز نبوده اند .سرزمین و زیستگاه آنها بیشتر بین سه دولت سوریه عراق و ترکیه تقسیم شده است و وضع کنونی کردها در سه حکومت ترکیه عراق و سوریه به مراتب بدتر از ایران بوده است . حکومت ترکیه بکلی منکر هویت آنها شد و از هر گونه آزار آنها خودداری نکرده و نمی کند0دولت های وقت ایران هم از ترس جداسری کردستان آگاهانه یا ندانسته در برابر جنایت ها و ستم هایی که در کشورها بر کردها روا می شود سکوت کرده اند0بارزترین وظیفه و تکلیف دولت ایران نگرش کافی به حقوق کردها در درون کشور و آباد کردن کردستان است تنها در نبود این دیدگاه و در حالت بروز نشانه های بی تفاوتی نسبت به کردها و حقوق آنها چون یک تیره مهم ایرانی است که زمینه جدایی پیدا می شود . ناگفته پیداست که با زور نمی توان از این جدایی ها تحمیلی بوسیله بی تفاوتی ها پیشگیری کرد و اگر بتوان پیوندهانمادی و عمر آنها کوتاه خواهد بود.مسئله مهمی که بیشتر فراموش می شود این است که در هیچ یک از تیره های ایرانی میل به جداسری وجود نداشته است و چند بار که فرصت این کار فراهم شده مردم نشان دادند که به تلاش جداسری خواهان علاقه ای نشان نمی دهند بنابراین به جای ترس از این رویداد موهوم و نشان دادن واکنش های بیمار گونه. حکومت ها باید بکوشند ریشه هر گونه تبعیض را بخشکانند .و برای همه تیره های ایرانی سرزمین مادر توان همسنگ برای شکوفایی و بالندگی را فراهم آورند.اما داستان کردهای آنسوی مرز(( یکی داستان است پرآب چشم)) . در حکومت ترکیه و بعث عراق که میلیون ها کرد را زیر مهمیز گرفته اند.هرگز دست از تلاش منظم برای نیستی و انکار هویت کردها برنداشته اند . برخلاف دعاوی ترکیه و اروپایی خواندن خود هنوز در آن کشور روحیه خلیفه گری عثمانی حاکم است و به هیچ طریق حاضر به پذیرش موجودیت کردها نشده اند و آنها را ( ترکهای کوهی ) می نامند 0در عراق شاید به سبب حزب بعث وضع کردها از بابت موجودیت و هویت بهتر بوده است هرچند حکومت بعث نیز بطور منظم در نابود کردن کردها کوشیده است از این گذشته رژیم بعث تلاش کرده تا پیوندهای سرزمینی کردها را قطع کند .سیاست زمین سوخته یعنی بمباران کشتزارهای مناطق کردنشین نمایانگر همین خواسته است .پاسداری از کردها در هر جای جهان که باشند وظیفه ی حاکمیت ملی است.ما نمی توانیم گواه نسل کشی یکپارچه و پیوسته کردها یا هر تیره ی ایرانی دیگر باشیم0 اگر نه از موضع همبستگی و پیوستگی تباری و فرهنگی دست کم از موضع انسانی و با نگرش به حقوق بشر باید به پشتیبانی از کردها برخیزیم و مجامع مردمی و سازمان های بین المللی و دولت های مستقل را از جنایاتی بر آنها شده و ادامه دارد آگاه کنیم.همچنین باید نیروی بازگو کردن و فاش اختن این جنایت ها را برای کردان آن سوی مرز فراهم کنیم 0حاکمیت ملی باید شرایطی را فراهم کند که فضا و فرصت پیوند کردها با هم وبادیگر خم میهنان تاریخی فراهم شود .در این جا نیز علاوه بر نقش مراودات اقتصادی به کمک شگردهای زیر می توان پیوندهای فرهنگی میان کردها و دیگر تیره های ایرانی خود تقویت کرد :
    1-راه اندازی و راهبری ستادهای آموزش عالی در مناطق کرد نشین آن سوی مرز
    2-گسترش داوستدهای فرهنگی
    3-آسان سازی رفت و آمد گردشگری بین هر دو سوی مرزدر مناطق کردنشین
    ما می خواهیم با همسایگان خود درصلح و آرامش زندگی کنیم و خواهان آن هستیم که با آنها پیوند و دادوستد داشته باشیم می خواهیم به هنگام نیاز یاور آنها باشیم و هرگاه نیازمند بودیم دست یاری به سوی آنها دراز کنیم بنابراین باید به همسایگان خود بفهمانیم نمی توانیم نسبت به سرنوشت هم تبارن خود بی تفاوت بمانیم .اگر همسایگان به میثاق های جهانی پایبند باشند و حقوق شهروندان خود را به رسمیت بشناسند نگرانی های ما کاهش می یابد و در غیر این صورت چاره ای نمی ماند جز آگاه ساختن آنها به ضرورت صیانت حقوق این تیره ها برای پیش گیری از کدورت ها و ناآرامی های احتمالی .در آینده به بررسی راهکارهایی خواهیم پرداخت که سبب پیوند ما (سرزمین کنونی ) با دیگر تیره های ایرانی و سرزمین های ایرانی نشین دیگری مانند بحرین و بلوچ های پاکستان.آذربایجان و قفقاز … خواهیم پرداخت .

  3. دوست گرامی بهتر است برای شناخت دوستان دیگر و نمایان ساختن واقعی معنی پان ایرانیسم و اهداف آن این نظریات را در سایت خویش بگذارید تا راه را برای گفتگویی منطقی و تبادل اندیشه فارسی گویان و ایرانی تبارانی که دوستدار هویت اصیل و فرهنگ پویایی خویش هستند را هموار تر نماییم .با سپاس از دیدگاه های شما و آرزوی تندرستی و سربلندی برایتان

  4. سلام
    لطفا جند سایت به من معرفی کنید که به این منظور طراحی شده باشد(ارتباط فارسی زبانان ایرانی و تاجیک

  5. سلام دوست خوب من هم همدرد تو هستم بعنوان یک کرد ایرانی . به امید ارتباطی دیگر شاید هم در تاجیکستان عزیز!

  6. با سلام به دوست عزیز ندیده ام:
    من قصد دارم که برای جشن نوروز با یکی از دوستانم به تاجیکستان سفرکنم ولی نتونستم چیز زیادی در باره تاجیکستان پیدا کنم اگر می شود به من یاری کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *