خیلی وقت است که ننوشتم و دوستان نگران حال من شده اند. من خوبم. شاید زیادی خوبم که دل ام حتا برای نوشتن تنگ نمی شود. زمانی زیاد می نویسم که دلتنگ و یا نا آرام باشم. این روزها به یک آرامشی انگار رسیده ام که حتا بی پسپورتی و دوریی سه ساله از مادر و پدر و عزیزانم هم آن قدر مرا نگران نمی کند. با ارامش شاهمات بازی می کنم و خودرا با شاهمات بازی و یابه قول دوستان ایرانی و پدرام شطرنج سرگرم می کنم.
به هر حال. امشب مهمان داریم و صحبت خوبی. ولی یک سوال دارم. چرا دو شمع در یک فضا و زمان شبیه هم نمی سوزند؟ تمام تلاش ام را کردم که به شمعی که در سوختن تنبل تر است کمک کنم که بیشتر بسوزد و با جفت خود هم قد شود، نشد. هم چنان تنبلانه می سوزد و انگار جای برای عجله ندارد.
بله. این است داستان من دراین روزهای تنبلی که انگار با آمدن بهار تغیری نخواهم کرد
6 پاسخ
خيز تا خاطر بدان ترك سمرقندي دهيم
كز نسيمش بوي جوي موليان آيد همي
***
سلام . راستش همينطور داشتم ميگشتم كه چشم به عنوان و قالب قشنگ وبلاگت افتاد.اميدوارم فرصت شود با فرغت بيشتري بهت سر بزنم. پيروز باشي.
Shahzadeh-jaan,
Khele shud navishtahoi Shumara pazmon budam. Holo khusham, ki digarbora navishtahoi shumara mekhonam. Zinda boshed!
Kayumars
Dear Shahzadeh,
I read your posts on RADIOZAMAANEH and enjoy them so much, All farsi speaking people from middle asia are like lost brithers and sisters to me who I found them after ages,
Cheers
Mani
selam
sale no mobarak…..
eyam be kam
درود بر شما
نوروز باستانی را به شما دوست گرامی شاد باش می گویم
پیروز باشید[گل]
Bozgasht ba manzili xesh ba Shumo muborak!
Ore, har daf’a boz mekardam, Shumo xona nabuded. Ammo nigaron nabudam, zero medonistam, purkored.
Bo Nawruz bargahsted. Boz ham muborak!