به مهدیی عزیز
پشت دیوار سکوت وهمناک چشمانت
پنجره ای باز است
ّبر اعتماد سبز آهووان احساس من،
چی گونه گویم
که فراغت این جاست
در کف باز نسیم
و راحت بر سبزه های جود روسته ی باغ
در ها بازند
دیوار ها پست
آهووان گه مست و گه رام و آرام من
هیچ ره نجویند به فراسوی این چمن.
پشت دیوار سکوت وهمناک چشمانت
بهشت نهوفته یست
که گنجشکان بسیار دارد.
البنه اینرا سال گذشته برایش گفته بدم. حالا که سالی گذشته است هنوز بر سر همانم که از او می گویم. کاش می توانستم بهتر از این چیزی بگویم که همه ی اورا فراگیر باشد…
پروانه
و این عشق است
که میان مجلس گربه گان خشمناک و خشن
بیپروا نشسته است
و حضور نازک بال هایش
نشانه های شیرین هستی را
محفوظ می دارد
در نگاه من.
یک پاسخ
دلنشين و آرام. بسيار زيبا بود .