با شب


شب
در گوشه ای بستر من
سنگین نشسته است
شیشه ای عطر تو به دست
نسیم در خانه راه می رود

از بوی بهارین تو
خاطره هایم شفا یافته است
 اما
این دل دیوانه وشم 
غمگین است

از دوریی تو
نشاط
در خانه ای من
تهشین است

2 پاسخ

  1. Шабе, ки гусса гиребони ман гирифту фишурд
    Маро чаковаки озоди шеър бони шуд
    Хушо саъодати дидор бо аниси газал
    Тилисми гусса бипошиду шеърхони шуд
    شبي که غصه گريببان من گرفت و فشرد
    مرا چکاوک آزاد شعر باني شد
    خوشا سعادت ديدار با انيس غزل
    طلسم غصه بپاشيد و شعرخواني شد
    London
    24/04/05
    03:00

  2. چه حزن شيريني دارد اين شعر! شعرت مثل کودکي است که خود را در اغوش باب خسته جا مي کند و خستگي را از تن و جانش به شيريني حرفها و خيالاتش مي برد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *