می گویند چرا حرف می زنی؟ چرا می نویسی؟ تورا خدااز این جور چیز ها ننویس! اما دلم می خواهد تا زمانی حرف زنم از آن چه که نباید، تا زمانی که گفتنش معمولی شود، تا دیوار های سنت بخت شکن ویران گردد. تا زمانی که یک دختر نوجوان از این که بکارت اشرا از دست داده است خود کوشی نکند و یا از خیانت دیگران نشکند و یا احساس گنهکاری کند.
حتا اگر همه دوستان خود را از دست بدهم، حتا اگر هیچ کس جرعت نکند تا با من حرف زند،چن ممکن است که در نظر بعضی ها این کار بد باشد. اما من به آن بعضی های دیگر فکر می کنم که دور از این حرفهایند و طعمه و یا قربانی.
اما مطمینم که این ابر تردید از بین ما شرقیان نیز برداشته خواهد شود. بتمام برداشته و ما به مشکلات جدی ترو ژرفتری خواهیم پرداخت و به فرجام خواهیم رساند. اگر شما نیز “چشم” نگوید به آن روز زود تر خواهیم رسید.
12 پاسخ
شهزاده عزیز
خوشحالم که نه گفتی و دوباره با شجاعت نوشتی ، شاید در این راه کسانی از تو دوری کنند ولی حتما دوستان جدید هم پیدا خواهی کرد که شبیه تر به تو فکر
می کنند و از زنجیر سنت به دست و زبان خود خسته شده اند، ادامه بده دوست من
سلام
شما چقدر مرا بیاد یک دختر تاجیک میاندازید که در سال 93 با او در آلماتی آشنا شدم ، نامش مطلوبه بود و سبب بهم خوردن دوستی من و دکتر صفر عبدالله شد. کاشکی میدانستم این مطلوبه الان کجاست؟
اگر منظور شما مطلوبه شاه علیوا است، وی امروزها در تاجیکستان در شهر دوشنبی به سر می برد.
صفر عبدالله هم فکر کنم در تاشکند اوزبکستان اند.
و اتفاقا مطلوبه دوست عزیز من است که دلم برای دیدنش تنگ است
Fekr konam manzur Matlubei digast, ke hamdame Safar Abdollah bud. Yek doxtare ziba vo xosh-adaye tajik ba muhaye kutoh va lahjeye tehrani. Zemnan, Safar Abdollah hamchonan dar Almaty-st.
Sabz bashid,
D
چه خوش گفتهای که بسياری از مشکلات ما شرقيان در اين است که مشکلات عمده را فراموش کردهايم و نگران اين چيزها ماندهايم.
شاد باشی
سلام
از پاسخ شما سپاس گذارم ، چون میدانم اگر دکتر صفر مطلب مرا ببیند باز هم دلگیر خواهد شد ، خواهش میکنم مطلب بالا را حذف کنید ، اگر مطلوبه را دیدید سلام مرا به او برسانید
شاهزاده عزیز، دوست عزیز نادیده ام سلام. مدت چندان زیادی نیست که نوشته هایت را می خوانم. اما اذعان می کنم که هر بار بر این جسارت و تلاش برای شکستن تابوها و در هم دریدن بسیاری از باورهایی که به غلط ریشه در تمامی تار و پودمان تندیده اند درود می فرستم. برایت دوست خوبم در این راه جسورانه ای که برای رهاندن جامعه (و خصوصا آن بخش از آنها که من درمباحث برنامه ریزی در حوزه کالبدی از آن به عنوان گروههای غیر شفاف نام میبرم و معمولا زنان و گروههای قومی و مذهبی در میان گروههای اجتماعی گسترده و غالب را شامل می شوند)تبریک می گویم. البته می دانم که این راه همراه با مرارات و تلخی فراوان خواهد بود اما همین حسن انتخاب و میل به پیمودنش خود نشان از جسارت و اراده ای قوی دارد.درود و بدرود بر این اندیشه و روش.
درود بر شما
خوب كاري كردي كه از بكارت و ..نوشتي!همه ساله در ايران و بسياري سرزمينهاي اسلامي ديگر گروه پرشماري از دختران خودكشي مي كنند چون به آنها تجاوز شده و از ميان مردم بيرون رانده شده اند.
بنويس تا تواني به بازوي خويش كه سعي ات بود در ترازوي خويش
دوست گرامی نوشته های شما و دیدکاههای شما به عنوان یک تاجیکی برایم خیلی جذاب است . نوشته های شما را مدتی است دنبال می کنم ولی این اولین بر است که برایتان مطلبی می نویسم .
هر جا باشید پیروز و شادکام باشید .
محمود از ایران
سلام …شاید بخوانیم …ممنون
هر چه می خواهد دل تنکت، بگو
دست مريزاد! کامروا باشی
شهزاده گرامي
درود بر شما
براي ما اين آريايي هاي سرزمين تار و مار شده هنوز كور چشمي و سنگ سختي هاي بيابانگردان بيگانه به يادگار مانده است
تا خود نخواهيم از اين بند رهاگرديم گرفتار مي مانيم