I Misscaried My Dream

 

وقتی می خواهم بمانی نمی مانی
وقتی می خواهم بروی نمی روی

 صبر مرا امتحان می کنی
 یا توان مرا؟ 

دو روز است که دستان خون آلود
ه خودرا می شویم
و قتل
هنوز ادامه دارد

خواهرم می گوید: نگاه نکن، باز خواب بد خواهی دید.
دستانم را می شویم

چشمانم را می شویم
قلبم را نمی توانم

مادربزرگ می گفت
: خون در خواب نشان روشنایست
در بیداری تاریکیست
و تمام دنیا دور سرات می چرخد

خواهرم دستم را  می گیرد
خدارا شکر
اورا دارم
وگرنه باورم نمی شد که اروپا سبز است
دیشب بود که سراب تمام شد؟ نه؟ و خواهرام گفت:

سرنجام زن شدی، دختر 
تبریک و تسلییت.

***

Sister
Illusion is over
I misscaried my Dream
 Please come to help to stop this Stream
or maybe
to cut the String for ever
Sister

5 پاسخ

  1. سلام. خوبی؟ آدم را نگران می کنی. بنويس برايم که همه چيز خوب است تا آسوده خاطر شوم.
    ***
    همه چیز خوب است عزیزم، دارم چیزی را تجربه می کنم که هیچ وقت نکرده بودم.
    کمی حالم خوب شد خواهم نوشت
    شهزاده

  2. سلام
    خیلی خوشحال هستم که با شما نویسنده و شاعر عزیز تاجیک آشنا شده ام
    اما پرسش من این است که چرا نوشته های شما رنگ نا امیدی دارد؟ چرا شاد و پر امید نمی نویسید؟
    زنده باشید

  3. hanoz seyah menegare .
    aya dar zendege nor vojod nadarad!?
    omedvaram nor omed be zendege shoma ham garma va roshanaee dahad.
    mosbat bengar
    payande bashe

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *