Crying no longer helps
Shouting will do a bit,
but have you got a strength?
-Could you, please, stop insisting
My Dear Friend?
I told you: I can’t….
and any way….
What is the use of eating well
When you’re saying to your unborn
Beautiful BABY:
Farewell
4 پاسخ
دو شعر اخیرت بسیار قدرتمند است. یکجوری هم مرا یاد سیلویا پلاث می اندازد.
شهزاده جان،
من نفهميدم. اينها شعر بود یا برگردان واقعيت؟ ما سخت نگران احوالات هستيم.
بهياد اين شعر افتادم:
قالی خانهامان سوراخ است.
مادرم ميگويد : قالی بیسوراخ ، قالی نيست!
خواهرم مدام نق میزند :
این تلويزيون هم که کانال ۳ نداره ؟
پدرم ميگويد: اگر بود ،حالا بی آرزو بودی؟
2 ماهی است که برادرم بی عينک به مدرسه میرود.
با خجالت ميگويد :دستهی عينکام شکسته !
مادر ميگويد : بگو لنز زدی…!
برادرم رو بهمن میکند و با زخم زبانی چندباره ميگويد:
هی! تو هم حرفی بگو تا جوابی بگيری!
«حق»؛ فقط «داد» نيست.
بياييد به يکديگر حق بدهيم.
Oh dear, be assured
That anyone’s endured
Miscarriage of a dream
Since dreams are not secured
It always could occur
Through shroud of reddish steam
But come out of my guesses
As you have done confessing
In this courageous stream
And tell us what is pressing
And save us from professing
Or shall we further deem?